مبانی نظری درباره هوش هیجانی
مبانی نظری درباره هوش هیجانی
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 62 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 50 |
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
تعاریف زیادی از هوش هیجانی از طرف اندیشمندان روان شناس مطرح شده است دانیل گلمن در سال 1998 در كتاب خود تحت عنوان كاركرد هوش هیجانی آن را اینگونه تعریف می كند: (هوش هیجانی توانایی درك و فهم هیجان ها و عواطف است به منظور تعمیم آن به عنوان حامی اندیشه ، شناخت هیجان ها و دانش هیجانی تا بتوانیم آنها را نظم داده تا موجبات رشد عقلی، عاطفی و هیجانی فراهم گردد (رضوانی، 1386).
هوش هیجانی یعنی تواناییهایی مانند این كه فرد بتواند انگیزههای خود را حفظ نماید و در مقابل ناملایمات پایداری كند، تكامنشهای خود را كنترل كند و كامیابی را به تعویق بیندازد. همچنین به این معنی است كه فرد حالات روانی خود را تنظیم كند و نگذارد پریشانی خاطر قدرت تفكر او را خدشه دار سازد، با دیگران همدلی كرده و امیدوار باشد (گلمن، 1380).
هوش هیجانی به منزله توانایی تشخیص، پردازش و مدیریت هیجانهای خود و دیگران تعریف شده است (مایر و همکاران، 2001).
هوش هیجانی مفهومی چند عاملی از تواناییهای شخصی و اجتماعی است كه به ما در برابر مطالبات روزمره كمك می كند (سیاروچی و همكاران، 2001، به نقل از نوری، 1383). تواناییهای هیجانی شخص و اجتماعی كلیدی كه ساختار عاملی هوش هیجانی را تشكیل می دهند به شرح زیر بیان میدارند:
* خود توجهی: توانایی ادراك و ارزیابی دقیق خود
* جرات مندی: توانایی بیان سازندهی هیجانات
* تحمل استرس: توانایی مدیریت موثر هیجانات
* كنترل تكانه: توانایی كنترل هیجانات
* واقعیت آزمایی: توانایی رواسازی عینی احساسات و افكار
* انعطاف پذیری: توانایی سازش یافتگی با افكار و احساسات در موقعیت های جدید
* حل مسأله: توانایی حل مشكلات شخصی و بین شخصی
* همدلی: توانایی آگاهی و فهم هیجانات دیگران
* روابط بین فردی: توانایی برقرار كردن روابط بهینه با دیگران
به اعتقاد آنها، علاوه بر این مولفهی كلیهی هوش هیجانی، مدل بار – ان پنج عامل دیگر را به عنوان تسهیل كنندگان رفتار هوشمندانه اجتماعی و هیجانی در بر می گیرد كه عبارت اند از:
* خوش بینی: توانایی مثبت اندیشی و نگاه به نیمهی روشن زندگی
* خودشكوفایی: تواناییی و مدیریت رسیدن به اهداف و تواناییهای بالقوه
* شادكامی: توانایی احساس سرخوشی با خود، دیگران و به طور كلی زندگی
* استقلال: توانایی رهاشدگی از وابستگی هیجانی به دیگران و اتكا به خود
* مسئولیت پذیری اجتماعی: توانایی شناسایی خود به منزلهی قسمتی از گروه اجتماعی خود و مسئولیت در قبال آن (ساعتچی، 1376).
هوش هیجانی شامل چهار مولفه و بیست قابلیت است كه عبارتند از :
1- خود آگاهی : از طریق شناخت عمیق عواطف ،هیجان ها و حالات روانی دیگران ، نقاط قوت و ضعف و توانایی ارزیابی صحیح از خود به دست می آید و به عبارتی در خود آگاهی شما هیجانات و احساسات خود را بخوانید و از آنها آگاه باشید . خود آگاهی به افراد اجازه می دهد تا نقاط قوت و محدودیت های خود را بشناسند.
2- خود مدیریتی : توانایی كنترل و اداره كردن عواطف و هیجان ها ، توانایی حفظ آرامش در شرایط بحرانی و استرس زا ، توانایی خود انگیزشی و ابراز منویات درونی است. به عبارتی خود مدیریتی توانایی كنترل عواطف و هیجانات و رفتارهای صادقانه و درست است. افراد با مهارت خود مدیریتی اجازه نمی دهند بدخلقی ها در طول روز از آنها سر بزند و می دانند منشاء بد خلقی ها كجاست و ممكن است چقدر طول بكشد.
3- آگاهی اجتماعی: افراد دارای این مهارت دقیقاً می دانند كه گفتار و كردارشان بر دیگران تاثیر می گذارد و می دانند اگر تاثیر رفتارشان منفی باشد آن را تغییر دهند. یك نمونه از مهارت آگاهی اجتماعی همدلی است. همدلی یعنی توانایی ورود به احساسات دیگران یا توانایی درك احساسات كاركنان در فرآیند تصمیم گیری هوشمند فردی یا گروهی است.
4- مدیریت روابط: شامل برقراری ارتباطات، تاثیرگذاری، تشریك مساعی و كار گروهی است. از این مهارت می توان در جهت گسترش شور و اشتیاق و حل تعارضات استفاده كرد. مهارت های خود آگاهی و خود مدیریتی مربوط به حوزه فردی است اما مهارت های آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط به چگونگی برقراری رابطه با افراد و اجتماع بر می گردد و بیشتر به توانایی افراد در حفظ صحیح روابط خود با دیگران می پردازند (سپهریانآذر، 1385).
دانیل گلمن نشان می دهد تقریباً 90 درصد علت تفاوت میان عملكرد مدیران برجسته و معمولی سازمان به هوش هیج
انی آنها بستگی دارد. او در سال 1998 طی مقاله ای اظهار داشت تصور نكنید بهره هوشی یا هوشبهر (IQ) و مهارت های فنی خیلی مهم نیستند. بر عكس نقش آنها به عنوان استعدادها و ظرفیت های بنیادین از اهمیت بالایی برخوردارند. یعنی برای مشاغل اجرایی ضروری هستند اما برای اینكه رهبر برجسته سازمانی باشیم حتماً نیاز به هوش هیجانی بالا هستیم.
مطالعات مستمر ثابت می كند افراد باهوش هیجانی بالا در كارشان و روابط فردی موفق ترند كه دلایل آن می تواند مربوط به عوامل زیر باشد :
1-رهبران سازمانی برجسته بودند.
2-به دیگران روحیه می دهند.
3-در كار گروهی هماهنگی بیشتری از خود نشان می دهند.
4-تضاد و اختلافات را می تواند تحمل و مدیریت كنند.
5-برای رسیدن به اهداف ، همكاری اثر بخش تری با دیگران دارد.
قوانین ارسال دیدگاه در سایت