شق القمر معجزه ای از معجزات پیامبر (ص)
شق القمر معجزهاى از معجزات پیامبر(ص) در اینكه این معجزه در زمان رسول خدا(ص)و در مكه انجامشده اختلافى در روایات و گفتار محدثین نیست و مسئلهاجماعى است،ولى در مورد تاریخ آن اختلافى در روایاتو كتابها بچشم مىخورد
شق القمر معجزه ای از معجزات پیامبر (ص)
دسته بندی | معارف اسلامی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 109 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 13 |
دریافت فایل
شق القمر معجزهاى از معجزات پیامبر(ص)
1-تاریخ وقوع این معجزه
در اینكه این معجزه در زمان رسول خدا(ص)و در مكه انجامشده اختلافى در روایات و گفتار محدثین نیست و مسئلهاجماعى است،ولى در مورد تاریخ آن اختلافى در روایاتو كتابها بچشم مىخورد.
از مرحوم طبرسى در اعلام الورى و راوندى در خرائج نقل شده كه گفتهاند این داستان در سالهاى اول بعثت اتفاق افتاد (1) ولىمرحوم علامه طباطبائى در تفسیر المیزان در دو جا ذكر كرده كهاین ماجرا در سال پنجم قبل از هجرت اتفاق افتاد (2) و در یكجاى آن از پارهاى روایات نقل كرده كه:
این داستان در آغاز شب چهاردهم ذى حجه پنجسال قبل ازهجرت اتفاق افتاد.و مدت آن نیز اندكى بیش نبود.
2-چگونگى ماجرا
در روایات مختلفى كه در تواریخ شیعه و اهل سنت ازابن عباس و انس بن مالك و دیگران نقل شده عموما گفتهاند:
این معجزه بنا بدرخواست جمعى از سران قریش و مشركان مانندابو جهل و ولید بن مغیره و عاص بن وائل و دیگران انجام شد،بدینترتیب كه آنها در یكى از شبها كه تمامى ماه در آسمان بود بنزدرسول خدا(ص)آمده و گفتند:اگر در ادعاى نبوت خود راستگو وصادق هستى دستور ده این ماه دو نیم شود!رسول خدا(ص)
بدانها گفت:اگر من اینكار را بكنم ایمان خواهید آورد؟
گفتند:آرى،و آنحضرت از خداى خود درخواست این معجزه راكرد و ناگهان همگى دیدند كه ماه دو نیم شد بطورى كه كوهحرا را در میان آن دیدند و سپس ماه به هم آمد و دو نیمه آن به همچسبید و همانند اول گردید،و رسول خدا(ص) دوبار فرمود:
«اشهدوا،اشهدوا»یعنى گواه باشید و بنگرید!
……………………
اینها و امثال اینها معجزاتى است كه در قرآن كریم آمده وروایات صحیحه اثبات آنها را تضمین كرده كه از آنجمله استمعجزه معراج جسمانى و«شق القمر»و در برابر آنها نمىتوان باتئوریها و فرضیههائى همچون«محال بودن خرق و التیام درافلاك»و هیئتبطلمیوسى كه سالها و قرنها بعنوان یك قانونمسلم علم هیئت مورد قبول دانشمندان بوده و امروزه بطلان آن بهاثبات رسیده و بصورت مضحكهاى در آمده دستبتاویل و توجیهاین آیات و روایات زد،چنانچه برخى در گذشته و یا امروزمتاسفانه اینكار را كردهاند.
و اساس این توجیهات و تاویلات آن است كه ظاهرا اینانمعناى صحیح«نبوت»و«وحى»و ارتباط انبیا را با عالم غیب و حقیقت جهان هستى ندانسته و یا همه را خواستهاند با فكرمادى و عقل ناقص خود فهمیده و تجزیه و تحلیل كنند،و قدرتلا یزال و بى انتهاى آفریدگار جهان را از یاد بردهاند و در نتیجه بهچنین تاویلاتى دست زدهاند و گرنه بگفته«ویلیم جونز» (15) :
-آن قدرت بزرگى كه این عالم را آفرید از اینكه چیزى از آنكم كند یا چیزى بر آن بیفزاید عاجز و ناتوان نخواهد بود!
و بگفته آن دانشمند دیگر اسلامى«دكتر محمد سعیدبوطى» (16) اطراف وجود ما و بلكه خود وجودمان را همه گونهمعجزهاى فرا گرفته ولى بخاطر انس و الفتى كه ما به آنها پیداكردهایم براى ما عادى شده و آنها را معمولى مىدانیم درصورتیكه در حقیقت هر كدام معجزه و یا معجزاتى شگفتانگیزاست.
مگر این ستارگان بىشمار،و حركت این افلاك،و قانونجاذبه زمین و یا ستارگان دیگر،و حركت ماه و خورشید،و ایننظم دقیق و حساب شده،و خلقت اینهمه موجودات ریز و درشتبلكه خلقتخود انسان-كه آن دانشمندان بزرگ او را موجودناشناخته نامیده-و گردش خون در بدن،مسئله روح،و مسئله مرگ و حیات،و هزاران مسئله پیچیده و مرموز دیگرى كه دروجود انسان و خلقتحیوانات و موجودات دیگر بكار رفته وموجود است معجزه نیست!
با اندكى تامل و دقت انسان به اعجاز همگى پى برده و همهرا معجزه میداند ولى از آنجا كه مانوس و مالوف بوده براى ماصورت عادى پیدا كرده و از حالت اعجازى آنها غافل شدهایم.
یك تذكر پایانى
همانگونه كه گفتیم:در مسئله معراج و شق القمر هر چه رابراى ما از نظر قرآن و حدیث صحیح به اثبات رسیده مىپذیریم،و اما پارهاى از روایات غیر صحیح و به اصطلاح«شاذ»ى را كه دركتابها دیده مىشود،مانند آنكه در مسئله شق القمر نقل شده كهماه به دونیم شد و بگریبان رسولخدا رفت و سپس نیمى از آستینراست و نیمى از آستین چپ آنحضرت خارج شد و دوباره بهآسمان رفت و بیكدیگر چسبید.نمىپذیریم و بلكه اینگونه نقلهارا مجعول مىدانیم.و بگفته ابن كثیر این گفته برخىقصه پردازانى است كه هیچ اصلى ندارد و دروغى آشكار استكه صحت ندارد (17) .
و یا پارهاى از خصوصیات و روایاتى كه در داستان معراج ومشاهدات رسولخدا صلى الله علیه و آله در آسمانها و بهشت ودوزخ آمده و روایت صحیح و نقل معتبرى آنرا تایید نكرده مانمىپذیریم و اصرارى هم به قبول آن نداریم.
پىنوشتها:
1.بحار الانوار-ج 17-ص 354 و 357.
2.المیزان-ج 19-ص 69 و 72.
3.بحار الانوار-ج 17-ص 347-363،سیره ابن كثیر-ج 2-ص 113-121.
4.به صفحه 350 از جلد 17 بحار و پاورقى آن مراجعه شود.
5.مجمع البیان-ج 9-ص 186.
6.بحار الانوار-ج 17-ص 357.
7.مفاتیح الغیب-ج 29-ص 28.
8.بحار الانوار-ج 17-ص 349.
9.سیرة النبویة-ج 2-ص 114.
10.فقه السیره-ص 150.
11.«و اوحینا الى موسى اذا استسقى قومه ان اضرب بعصاك الحجر،فانبجست منهاثنتا عشرة عینا…»(سوره اعراف-آیه 160) .
12.«قال الذی عنده علم من الكتاب انا آتیك به قبل ان یرتد الیك طرفك…»(سورهنمل-آیه 40).
13.«فالقى عصاه فاذا هی ثعبان مبین»(سوره شعرا-آیه 32).
14.به آیات مباركه سوره بقره-آیه 50 و سوره طه-آیه 77 و سوره شعرا-آیه 63 و سورهدخان-آیه 24 مراجعه شود.
15.و 16.فقه السیره-ص 150-151.
17.سیره النبویه ابن كثیر-ج 2-ص 120-121.
درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام جلد 3 صفحه 247
قوانین ارسال دیدگاه در سایت