مسایل یادگیری در انسان و بررسی نظریه های مختلف آن
مسایل یادگیری در انسان و بررسی نظریه های مختلف آن
هدف از این پژوهش مسایل یادگیری در انسان و بررسی نظریه های مختلف آن بصورت کامل و جامع و با منابع جدید می باشد
مشخصات فایل
تعداد صفحات | ۹۵ |
حجم | ۰ کیلوبایت |
فرمت فایل اصلی | doc |
دسته بندی | کامپیوتر و IT |
توضیحات کامل
دانلود سمینار کارشناسی ارشد کامپیوتر – درس یادگیری ماشین
مسایل یادگیری در انسان و بررسی نظریه های مختلف آن
از دیدگاه فلسفی میتوان یادگیری را به عنوان شناختشناسی مطرح نمود که به بررسی خاستگاه، ماهیت، حدود و روشهای اطلاعاتی میپردازد، مانند اینکه بپرسند: یادگیری بر چه مبنایی استوار است؟ مطالب جدید چگونه آموخته میشوند؟ معلومات از کجا و چگونه به وجود میآیند؟
روانشناسان به طور کلی کسب معلومات را با دو جنبه خردگرایی و تجربهگرایی در ارتباط با محیط دانستهاند.
۱-۲-۱٫ خردگرایی
خردگرایان معتقدند که معلومات یا دانش بدون اتکاء به حواس از عقل یا خرد ناشی میشود. تمایز میان ذهن و ماده را میتوان به گونهای نمایان در آثار افلاطون ملاحظه کرد. به عقیده او برای مثال، اشیاء و امور مادی، مانند خانه، درخت، اتومبیل و جز آن از راه حواس آشکار میگردند. اما افراد آدمی اندیشهها را از راه تفکر درباره آن چیزهایی که قبلاً میدانستهاند به دست میآورند و بر اثر داشتن اندیشه درباره جهان است که انسان میتواند بیندیشد. خردبالاترین نیرو یا استعداد است، زیرا به یاری آن میتوان به اندیشههای مجرد پیبرد. ماهیت خانه، درخت و اتومبیل فقط از راه تفکر درباره آنها شناخته میشود.
البته، افلاطون ثابت نکرد که چگونه معرفت حقیقی یا معرفت اندیشهها فطری است و چگونه از طریق تفکر به سطح آگاهی راه مییابد. بنابراین، از نظر افلاطون یادگیری عبارت از یادآوری آن چیزهایی است که در ذهن وجود دارد. اطلاعاتی که از طریق حواس کسب میشوند، یعنی اطلاعاتی که از راه مشاهده، گوشش دادن و لمس کردن به دست میآیند اندیشه نیستند، بلکه فقط یک رشته مواد خام میباشند. این ذهن یا روان است که به مقتضای خرد ساخته میشود و برای اطلاعات نامنظم و آشفته معنا و نماد یا سمبل به وجود میآورد.
قرنها بعد از افلاطون دکارت فیلسوف و ریاضیدان فرانسوی در نظریه خردگرایی شک را به عنوان یک وسیله انکارناپذیر حقیقتیابی معرفی کرد تا آنجا که حقیقت جای شک را بگیرد. مساله شک آنچنان بر اندیشه دکارت تسلط یافت که به گونهای مطمئن و رسمی اظهار داشت: «من میاندیشم، پس وجود دارم». به عقیده او شک علمی یگانه وسیله تحقیق در راه رسیدن به حقیقت مطلق بود. دکارت اثبات وجود خدا را به روش استدلال قیاسی امکانپذیر میدانست و نتیجه گرفت حقیقت اندیشهای است که بر اثر استدلال مطنقی میتوان به آن دست یافت.
این فیلسوف نامدار همانند افلاطون به مساله دوگانگی تن و روان عقیده داشت، با این تفاوت که عالم خارج همچون اعمال جانوران مکانیکی یا ماشینوار است. اما وجه تمایز انسان قدرت استدلال اوست. روان آدمی یا توانیی فکر او بر اعمال مکانیکی و بدنی او تاثیر میگذارد، اما بدن هم از راه تجربههای حسی به طور متقابل بر روان او اثر میکند. گر چه دکارت موضوع دوگانگی را اصلی مسلم میدانست اما به شیوه تعامل یا داد و ستد تن و روان نیز عقیده داشت.
دیدگاه خردگرایی به وسیله امانوئل کانت (۱۷۲۴ – 1804) فیلسوف آلمانی چشمانداز تازهای پیدا کرد. کانت یادآور میشود که عالم خارج آشفته و بینظم است، اما اصولی و منظم به نظر میرسد، زیرا این روان و شعور است که نظم و ترتیب را بر آن تحمیل میکند. روان عالم خارج را به وسیله حواس ادراک میکند و بنا به قانونهای عقلی و فطری آن را تغییر میدهد. به نظر او جهان هرگز آنگونه که هست شناخته نمیشود، بلکه آنگونه که ادراک میشود. ادراک کلی مردم است که به جهان نظم و ترتیب میبخشد. گرچه کانت نقش عقل یا خرد را به عنوان سرچشمه معلومات مورد تایید قرار میدهد، اما مدعی است که خرد در قلمرو تجربه عمل میکند. معرفت مطلقی که جهان خارج در آن دست نداشته باشد وجود ندارد، بلکه معرفت به این معنا امری تجربی است که از جهان دریافت میشود و خرد به تعبیر و تفسیر آن میپردازد.
مختصر آنکه خردگرایی بیانگر این واقعیت است که معرفت از راه روان یا اندیشه حاصل میشود. گر چه آدمیان معرفت را از طریق اطلاعات حسی از جهان خارج به دست میآورند، اما اندیشهها دست آورد شعور یا روان است. به طوری که دارد. به عقیده دکارت و کانت خرد براساس اطلاعات به دست آمده از جهان عمل میکند، در صورتی که افلاطون معتقد بود که خرد ناب یا خردی که به این جهان تعلق ندارد میتواند معرفت مطلق به وجود آورد.
باید توجه داشت که خردگرایی اساس نظریههای شناختی را تشکیل میدهد. در این نظریهها الهام، کشف و شهود، علم حضوری و اطلاعات حسی جایی ندارند. براساس این شیوه فلسفی هر پژوهش تجربی باید بر بنیاد موازین خرد و تفکر استوار باشد، نه بر اطلاعات حسی محض.
شناختیگرایان بر بنیاد فکری خردگرایان آرمانها، هدفها، انگیزهها و ادراکها خود یادگیرنده را در تعامل با محیط روانی مهم و کارساز و تاثیرپذیر و تاثیرگذار میدانند. برداشتهایی را که فرد از یادگیری به دست میآورد به صورت یکپارچه و کلی انجام میشود. و هر فکر و نظری هنگامی دارای معنا و مفهوم است که با همه اجزاء یا کل موقعیت ارتباط داشته باشد. به سخن دیگر، حقیقت یا واقعیت از دیدگاه شناختی گرایان عبارت از معناها یا استنباطهایی است که فرد از داد و ستد با محیط حاصل میکند.
۱-۲-۲٫ تجربهگرایی
تجربهگرایی بر خلاف خردگرایی بیانگر این واقعیت است که تجربه تنها مایه و پایه معلومات به شمار میآید. این موضع به وسیله (۳۸۴ تا ۳۲۲ ق.م) مطرح گردید. ارسطو میان عقل و ماده تمایز دقیقی تعیین نکرد. او عالم خارج را مبنای تاثرات حسی دانست و یادگیری را در این رابطه معتبر میشناخت. به عقیده او قانونهای طبیعت را فقط از طریق تاثرات حسی نمیتوان کشف کرد، مگر به یاری شعور و خرد که اطلاعات لازم را از محیط به دست میآورد. ارسطو برخلاف افلاطون معتقد بود که اندیشه به طور مستقل و بیارتباط با محیط وجود ندارند. جهان خارج سرچشمه معرفت است!
یکی از مهمترین خدمتهای ارسطو به روانشناسی نظریه همخوانی یا تداعی اندیشههاست که در حافظه دارای کاربرد مهمی است. به این معنا که مجاورت زمانی و مکانی دو چیز یا مشابهت و تضاد آنها یکی دیگری را به یاد میآورد و هر چه همخوانی بیشتر باشد یادآوری مطالب سریعتر و جامعتر خواهد بود.
فیلسوفان و اندیشهورانی مانند جان لاک (۱۶۳۲ – 1704(، جرج برکلی (۱۶۸۵ – 1753)، دیوید هیوم (۱۷۱۱ – 1776) و جان استوارت میل (۱۸۰۶ – 1873) به گسترش تجربهگرایی یاری دادند. به اعتقاد آنان معرفت واقعی از راه حواس حاصل میشود و ادراک تجربه حسی تنها وسیله ارتباط انسان با واقعیتها و جهانی است که او را در برگرفته است. این برداشت سبب شد که پژوهندگان به جای عقل فطری و نیروهای ذاتی به اهمیت حواس و نقش همخوانی و نظریههای محرک – پاسخ توجه کنند.
تجربهگرایان و تداعی گرایان را در روانشناسی نظریه پردازان محرک – پاسخ مینامند. به اعتقاد اینان یادگیرنده حالت انفعالی دارد و رفتار او در اختیار با تابع نیروهای درونی و برونی است. این دسته از نظریه را غالباً ذرهپرداز یا ذرهگرا، استحالهگرا و ماشینوار نیز عنوان کردهاند. زیرا کار اصلی در این دسته از نظریهها بررسی عناصر و اجزاء بسیار کوچک یادگیری به روش و زبان علوم طبیعی است و تاکید آنها بیشتر بر شیوه شرطی شدن است. به این معنا که محرک با عاملی در محیط برونی یا درونی که پاسخ یا رفتار نامیده میشود ارتباط پیدا میکند.
یادگیری ماشین
یادگیری در انسان
نظریه های یادگیری
مسایل یادگیری در انسان
۱- زمینه و پیشینه نظریه های یادگیری ۴
۲٫ نظریههای تداعیگرایی ۲۱
۳٫ نظریه های شناختگرایی ۵۴
۴٫ نظریههای یادگیری اجتماعی ۸۵
توضیحات بیشتر و دانلود
صدور پیش فاکتور، پرداخت آنلاین و دانلود
قوانین ارسال دیدگاه در سایت