مقاله جریان شناسی شعر معاصر افغانستان
مقاله جریان شناسی شعر معاصر افغانستان
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 31 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 36 |
*مقاله جریان شناسی شعر معاصر افغانستان*
از بیداری تا جمهوری
رضا چهرقانی برچلویی
كارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
دانشگاه تربیت مدرس
نشانی : همدان ، صندوق پستی 517-65155
تلفن : 8404121-021
تلفن همراه : 8118875-0918
E-m : chehregh@yahoo.com
چكیده :
با آنكه شعر كلاسیك و كهنگرا در عصر ما نیز حضور جدی و مستمر خود را در افغانستان حفظ كرده است شعر معاصر این كشور پس از نهضت بیداری تحولات زیادی را پشت سر نهاده كه جنبش مشروطیت را میتوان نقطة آغاز این تحولات دانست.
شاعران مشروطه خواه _ به عنوان نمایندگان نخستین جریان شعر معاصر درافغانستان _ علیرغم حفظ قالبهای قدیم با دگرگونی عمیقی كه در محتوا، مضمون و زبان شعر به وجود آوردند زمینه را برای ظهور تحولات بعدی در شعر افغانستان فراهم ساختند.
جریان شعری دیگری كه به دنبال ورود شعر نو به این كشور حركت خود را آغاز كرد رمانتیسم بود كه با عنایت به اشعار شاعران ایرانی نظیر نادرپور، توللی، فرخ زاد و . . . حركت خود را در عرصة شعر افغانستان آغاز كرد و تا پایان دهه چهل ادامه یافت.
در همین دوران رگههای قوی شعر پایداری با ایدئولوژی اسلامی در آثار بعضی از شاعران به وجود آمد اما شعر مقاومت سوسیالیستی و چپگرا تنها در دهة پنجاه حضور خود را در عرصة شعر معاصر افغانستان نشان داد.
این مقاله كوشیده است ضمن بررسی تحولات شعر افغانستان در دوران معاصر(تا سال 1352ش) زمینه های سیاسی و اجتماعی این تحولات را نیز مورد تحلیل قرار دهد.
كلید واژه ها :
جریان شناسی، شعر معاصر، افغانستان، شعر مشروطیت، رمانتیسم، شعر پایداری
مقدمه :
«افغانستان پس از سقوط سلطنت نادرشاه و تأسیس كشور مستقل افغانی تحت حكومت احمد شاه درانی، به ایفای نقش دیرین خود كه یكی از مراكز ادبیات فارسی و وسیلهانتقال جریانهای ادبی ماوراء النهر و هند اسلامی بود ادامه داد. پیش از دوره صفویان تعاملات ادبی میان ایران و هند، از طریق خراسان و افغانستان صورت می گرفت. تحولات بعدی، هم در افغانستان و هم در ایران پس از مرگ نادرشاه و طی قرون (نوزدهم / سیزدهم) باعث شد كه تعاملات ادبی افغانستان با ایران به حداقل ممكن برسد و حتی قطع شود. ولی نقش افغانستان در انتقال فرهنگ و ادبیات، میان ماوراء النهر و هند تا حدود 1300 ش ادامه یافت»1
قطع ارتباط جریانهای ادبی ایران و سایر ممالك پارسی زبان در اوج رواج سبك هندی صورت گرفت و باعث شد كه افغانستان و به تبع آن هند و ماوراءالنهر از تحولات ادبی ایران در سالهای بعد بیخبر مانده، به راه خویش ادامه دهند. به همین دلیل حركت ظاهراً جدید شاعران ایرانی مانند مشتاق، شعله، صبا و . . . در جهترهایی از سبك هندی و بازگشت به سبكهای قدیم تأثیری در ممالك یاد شده نداشت. فرهیختگان افغانستان هم، به جهت آنكه برای تحصیل و كسب دانش به هند یا بخارا ـ كه مركز رواج سبك هندی بود ـ میرفتند در مراجعت به وطن همان سبك و شیوه را پیش می گرفتند به علاوه، سایة سنگین شاعر بزرگی همچون بیدل ـ كه در افغانستان مقبولیت عام و تام داشت ـ اجازه نمیداد كسی در هواها و فضاهای تازهتر دم بزند. با این حال و علیرغم قابلیتهای فراوان شعر پیشرفته بیدل برای گشودن راهها و فضاهای جدید در شعر، این اتفاق در افغانستان نیفتاد و شاعران به تلاش برای تقلید هر چه بهتر از سبك بیدل اكتفا كردند. دلیل این امر شاید عدم تحول در شؤون زندگی و اطوار حیات در افغانستان باشد كه نسبت به زمان بیدل تغییر محسوسی پیدا نكرده بود. به هر صورت بیدلگرایی و سبك هندی تا چند دهه پیش سبك غالب شعر در افغانستان بوده است و چندان بیراه نیست اگر بگوییم هنوز هم هست و در كسوتی جدید به حیات خویش، هم در افغانستان و هم در ایران ادامه میدهد. البته تلاشهای فردی برای گریز از این سبك همیشه در افغانستان وجود داشته اما هیچگـاه تبـدیل به حركـت و جریانی قدرتمند و فراگیر كه سبك هندی را پس بزند نشده است. در گذشته شاعرانی مانند شرر كابلی، سید میر هراتی و بویژه واصل كابلی كوشیدند تا خود را از «عادت زمانه» دور سازند اما هیچگاه موفق به احیای سبك قدیم یا ایجاد جریانی جدید نشدند.2
قوانین ارسال دیدگاه در سایت