پایان نامه بررسی پرورش فضائل اخلاقى
پایان نامه بررسی پرورش فضائل اخلاقى
دسته بندی | فقه و حقوق اسلامی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 52 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 103 |
بخشی از متن :
بسیار دیده شده است كه سرنوشت افراد خوب و بد، بر اثر معاشرتها بكلى دگرگون شده، و مسیر زندگانى آنها تغییر یافته است; و این امر دلائل مختلفى از نظر روانى دارد:
1- از جمله مسائلى كه روانكاوان در مطالعات خود به آن رسیدهاند وجود روح محاكات در انسانها است; یعنى، افراد، آگاهانه یا ناآگاه، آنچه را در دوستان و نزدیكان خود مىبینند، حكایت مىكنند; افراد شاد بطور ناآگاه شادى در اطرافیان خود مىپاشند و <افسرده دل افسرده كند انجمنى را».
افراد مایوس، دوستان خود را مایوس، و افراد بدبین، همنشینان خود را بدبین بار مىآورند، و همین امر سبب مىشود كه دوستان با سرعت در یكدیگر تاثیر بگذارند.
2- مشاهده بدى و زشتى و تكرار آن، از قبح آن مىكاهد و كم كم به صورت یك امر عادى در مىآید; و مىدانیم یكى از عواملمؤثر در ترك گناه و زشتیها، احساس قبح آن است.
3- تاثیر تلقین در انسانها غیر قابل انكار است; و دوستان بد همنشینان خود را معمولا زیر بمباران تلقینات مىگیرند و همین امر سبب مىشود كه گاه بدترین اعمال در نظر آنان، تزیین یابد و حس تشخیص را بكلى دگرگون سازد.
4- معاشرت با بدان، حس بدبینى را در انسان، تشدید مىكند و سبب مىشود كه نسبتبه همه كس بدبین باشد، و این بدبینى یكى از عوامل سقوط در پرتگاه گناه و فساد اخلاق است. در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مىخوانیم: <مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار; همنشینى با بدان موجب بدبینى به نیكان مىشود.»(20)
حتى در حدیثى، معاشرت با بدان سبب مرگ دلها شمرده شده، پیامبراكرم صلى الله علیه و آله در این حدیث مىفرماید: <اربع یمتن القلب… ومجالسة الموتى; فقیل له یارسولالله وما الموتى؟ قال صلى الله علیه و آله: كل غنى مسرف; چهار چیز است كه قلب انسان را مىمیراند… از جمله همنشینى مردگان است، عرض شد: منظور از مردگان كیست اى رسولخدا! فرمود: هر ثروتمند اسرافكارى است.»(21)
روشنى این موضوع، یعنى سرایتحسن و قبح اخلاقى از دوستان به یكدیگر سبب شده كه شعرا و ادبا، نیز در اشعار خود هر كدام به نوعى درباره این مطلب داد سخن بدهند.
در یك جا مىخوانیم:
كم نشین با بدان كه صحبتبد گر چه پاكى، تو را پلید كند آفتاب ار چه روشن است آن را پارهاى ابر ناپدید كند
در جاى دیگر آمده است:
با بدان كم نشین كه بدمانى خو پذیر است نفس انسانى
و نیز گفتهاند:
صحبت نیك را زدست مده كه و مه به شود زصحبتبه
اشعار در این زمینه بسیار فراوان است و این بحث را با شعر معروفى از سعدى كه با تكرار هرگز كهنه نشده است پایان مىدهیم:
گلى خوشبوى در حمام روزى رسید از دست محبوبى به دستم بدو گفتم كه مشكى یا عبیرى كه از بوى دل آویز تو مستم بگفتا من گلى ناچیز بودم ولیكن مدتى با گل نشستم كمال همنشین در من اثر كرد وگرنه من همان خاكم كه هستم
3- تاثیر تربیت خانوادگى و وراثت در اخلاق
همه مىدانیم كه اولین مدرسه براى تعلیم و تربیت كودك محیط خانواده است، و بسیارى از زمینههاى اخلاقى در آنجا رشد و نمو مىكند; محیط سالم یا ناسالم خانواده تاثیر بسیار عمیقى در پرورش فضائل اخلاقى، یا رشد رذائل دارد; و در واقع باید سنگ زیربناى اخلاق انسان در آنجا نهاده شود.
اهمیت این موضوع، زمانى آشكار مىشود كه توجه داشته باشیم كه اولا كودك، بسیار اثر پذیر است، و ثانیا آثارى كه در آن سن و سال در روح او نفوذ مىكند، ماندنى و پا برجا است!
این حدیث را غالبا شنیدهایم كه امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود: <العلم (فى) الص-غر كالنقش فىالحجر; تعلیم در كودكى همانند نقشى است كه روى سنگ كنده مىشود!» (كه سالیان دراز باقى و برقرار مىماند.)(22)
كودك بسیارى از سجایاى اخلاقى را از پدر و مادر و برادران بزرگ و خواهران خویش مىگیرد; شجاعت، سخاوت، صداقت و امانت، و مانند آنها، امورى هستند كه به راحتى كودكان از بزرگترهاى خانواده كسب مىكنند; و رذائلى مانند دروغ و خیانت و بىعفتى و ناپاكى و مانند آن را نیز از آنها كسب مىنمایند.
افزون بر این، صفات اخلاقى پدر و مادر از طریق دیگرى نیز كم و بیش به فرزندان منتقل مىشود، و آن از طریق عامل وراثت و ژنها است; ژنها تنها حامل صفات جسمانى نیستند، بلكه صفات اخلاقى و روحانى نیز از این طریق به فرزندان، منتقل مىشود، هرچند بعدا قابل تغییر و دگرگونى است، و جنبه جبرى ندارد تا مسؤولیت را از فرزندان بطور كلى سلب كند.
به تعبیر دیگر، پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقى فرزند اثر مىگذارند، از طریق تكوین و تشریع، منظور از تكوین در اینجا صفاتى است كه در درون نطفه ثبت است و از طریق ناآگاه منتقل به فرزند مىشود، و منظور از تشریع، تعلیم و تربیتى است كه آگاهانه انجام مىگیرد، و منشا پرورش صفات خوب و بد مىشود.
درست است كه هیچ كدام از این دو جبرى نیست ولى بدون شك زمینهساز صفات و روحیات انسانها است، و بسیار با چشم خود دیدهایم كه فرزندان افراد پاك و صالح و شجاع و مهربان، افرادى مانند خودشان بودهاند و بعكس، آلوده زادگان را در موارد زیادى آلوده دیدهایم. بىشك این مساله در هر دو طرف استثنائاتى دارد كه نشان مىدهد تاثیر این دو عامل (وراثت و تربیت) تاثیر جبرى غیر قابل تغییر نیست. با این اشاره به قرآن مجید باز مىگردیم و مواردى را كه قرآن به آن اشاره كرده است، مورد بررسى قرار مىدهیم.
1- انك ان تذرهم یضلوا عبادك و لایلدوا الا فاجرا كفارا (سوره نوح، آیه27)
2- فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا و كفلها زكریا (سوره آل عمران، آیه37)
3- ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین – ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم (سوره آل عمران، آیه33 و 34)
4- یا ای-ها الذین آمنوا قوا ان-فسكم واهلیكم نارا و قوده-ا الناس و الحجارة (سوره تحریم، آیه6)
5- یا اخت هارون ما كان ابوك امرء سوء و ما كانت امك بغیا (سوره مریم، آیه28)
:
1- چرا كه اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مىكنند و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمىآورند!
2- خداوند، او (مریم) را به طرز نیكویى پذیرفت; و بطور شایستهاى، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد); و كفالت او را به <زكریا» سپرد.
3- خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد.
آنها فرزندان (و دودمانى) بودند كه (از نظر پاكى و تقوا و فضیلت) بعضى از بعضى دیگر گرفته شده بودند; و خداوند شنوا و دانا است (و از كوششهاى آنها در مسیر رسالتخود، آگاه مىباشد).
4- اى كسانى كه ایمان آوردهاید! خود و خانواده خویش را از آتشى كه هیزم آن انسان و سنگها است نگه دارید!
5- اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود و نه مادرت زن بد كارهاى!
تفسیر و جمعبندى
در نخستین آیهمورد بحث، باز سخن از قوم نوح است، كه وقتى تقاضاى نابودى آنها را به عذاب الهى مىكند، تقاضاى خود را با این دلیل مقرون مىسازد، كه اگر آنها باقى بمانند سایر بندگان تو را گمراه مىكنند،و جز نسلى فاجر و كافر از آنها متولد نمىشود (انك ان تذرهم یضلوا عبادك و لایلدوا الا فاجرا كفارا ).
این سخن ضمن اینكه نشان مىدهد افراد فاسد و مفسد كه داراى نسل تبهكار هستند، از نظر سازمان خلقت، حق حیات ندارند و باید به عذاب الهى گرفتار شوند و از میان بروند، اشاره به این حقیقت است كه محیط جامعه، تربیتخانوادگى، و حتى عامل وراثت مىتواند در اخلاق و عقیده مؤثر باشد.
قابل توجه این كه نوح علیه السلام بطور قاطع مىگوید: تمام فرزندان آنها فاسد و كافر خواهند بود، چرا كه موج فساد در جامعه آنها به قدرى قوى بود كه نجات از آن، كار آسانى نبود; نه این كه این عوامل صد در صد جنبه جبرى داشته باشد و انسان را بىاختیار به سوى خود بكشاند. بعضى گفتهاند آگاهى نوح بر این نكته به خاطر وحى الهى بوده، كه به نوح فرمود: <انه لن یؤمن من قومك الا من قد آمن; جز آنها كه (تاكنون) ایمان آوردهاند، دیگر هیچ كس از قوم تو ایمان نخواهد آورد!» (سوره هود، آیه36)
ولى روشن است این آیه، شامل نسل آینده آنها نمىشود، بنابراین بعید نیست كه نسبتبه نسل آینده بر اساس امور سه گانهاى كه گفته شد (محیط، تربیتخانوادگى و عامل وراثت) قضاوت كرده باشد.
در بعضى از روایات، آمده كه فاسدان قوم نوح هنگامى كه فرزند آنها به حد تمیز مىرسید، او را نزد نوح علیه السلام مىبردند، و به كودك مىگفتند این پیرمرد را مىبینى، این مرد دروغگویى است، از او بپرهیز، پدرم مرا این چنین سفارش كرده (و تو نیز باید فرزندت را به همین امر سفارش كنى)!
و به این ترتیب نسلهاى فاسد، یكى پس از دیگرى مىآمدند و مىرفتند.(23)
در قرآن مجید در داستان حضرت مریم علیها السلام زنى كه از مهمترین و با شخصیتترین زنان جهان است، تعبیراتى آمده كه نشان مىدهد مساله وراثت و تربیتخانوادگى و محیط پرورشى انسان در روحیات او بسیار اثر دارد، و براى پرورش فرزندان برومند پاكدامن باید به تاثیر این امور توجه داشت.
از جمله روحیات مادر اوست كه از زمان باردارى، پیوسته او را از وسوسههاى شیطان به خدا مىسپرد، و آرزو مىكرد از خدمتگزاران خانه خدا باشد و حتى براى این كار نذر كرده بود.
آیه فوق مىگوید: خداوند او را به حسن قبول پذیرفت و به طرز شایستهاى گیاه وجودش را پرورش داد (فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا).
تشبیه وجود انسان پاك به گیاه برومند، اشاره به این حقیقت است كه همان طور كه براى برخوردارى از یك بوته گل زیبا یا یك درخت پرثمر باید نخست از بذرهاى اصلاح شده استفاده كرد و سپس وسائل پرورش آن گیاه را از هر نظر فراهم ساخت، و باغبان نیز باید بطور مرتب در تربیت آن بكوشد، انسانها نیز چنیناند، هم عامل وراثت در روح و جان آنها مؤثر است، و هم تربیتخانوادگى و هم محیط.
و قابل توجه این كه در ذیل این جمله مىافزاید و كفلها زكریا; و خداوند زكریا را براى سرپرستى و كفالت او (مریم) برگزید(24)پیدا استحال كسى كه در آغوش حمایت پیامبر عظیمالشانى است كه خداوند او را براى كفالت او برگزیده است.
و جاى تعجب نیست كه با چنین تربیت عالى، مریم به مقاماتى از نظر ایمان و اخلاق و تقوا برسد كه در ذیل همین آیه به آن اشاره شده:
<كلما دخل علیها زكریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انى لك هذا قالت هو من عند الله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب;
هر زمان زكریا وارد محراب او مىشد، غذاى مخصوصى در آنجا مىدید; از او پرسید اى مریم! این را از كجا آوردهاى؟ گفت: این از سوى خداست; خداوند به هر كس بخواهد، بىحساب روزى مىدهد.»
آرى آن تربیتبهشتى نتیجهاش این اخلاق و غذاى بهشتى است!
در سومین آیهمورد بحث كه در واقع مقدمهاى براى آیهمربوط به مریم و كفالت زكریا محسوب مىشود، باز سخن از تاثیر عامل وراثت و تربیت در پاكى و تقوا و فضیلت است; مىفرماید: خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید و برترى داد; آنها دودمانى بودند كه (از نظر پاكى و فضیلت، بعضى از آنها از بعضى دیگر بودند، و خداوند شنوا و دانا است (ان الله اصطفى آدم و نوحا وآلابراهیم و آل عمران على العالمین – ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم).
گرفته شدن بعضى از آنها از بعضى دیگر، یا اشاره به عامل وراثت است، و یا تربیتخانوادگى و یا هر دو، و در هر حال شاهد گویایى براى مساله مورد بحث، یعنى تاثیر وراثت و تربیت در شخصیت و تقوا و فضیلت است.
در روایاتى كه ذیل این آیه نقل شده است، به این معنى اشاره شده(25)و به هر حال دلالت آیات فوق، بر این كه محیط تربیتى یك انسان و مساله وراثت، تاثیر عمیقى در شایستگیها و لیاقتهاى او براى پذیرش مقام رهبرى معنوى خلق دارد، قابل انكار نیست، و هرگز نمىتوان، این گونه افراد را كه از چنین وراثتها و تربیتهائى برخوردارند، با افراد دیگرى كه از یك وراثت آلوده و تربیت نادرستبرخوردار بودهاند، مقایسه كرد.
قوانین ارسال دیدگاه در سایت