ترجمه مقاله عملکرد و قابلیت سنجی مدیریت دانش در موسسات

ترجمه مقاله عملکرد و قابلیت سنجی مدیریت دانش در موسسات

عملکرد و قابلیت سنجی مدیریت دانش در موسسات

دومین همایش بین المللی درخصوص یکپارچگی اطلاعات

چکیده:

موضوع بیانیه بررسی مدیریت دانش از دیدگاه نظریه ساختاری و نظام هماهنگی است. با توجه به تعیین مفاهیم اصلی مانند عناصر، اطلاعات، دانش، این بیانیه تلاشی است درجهت اعمال موارد فوق در موسسات وسازمان ها که به عنوان مفاهیم راهبردی (استراتژیک) یاد میشوند و ایجاد مدیریت موثر و میزان اثربخشی آن بسیار مهم می باشد. مدیریت دانش بر اساس اصولی بنیان نهاده شده است که تقسیم بندی دانش منجر به افزایش آن است. مدیریت دانش یکی از بزرگترین چالش های دوران مدرن است.

دانش، و به ویژه ازدیاد دانش، موضعی وسیع و پیچیده ای ایجاد می کند که نیازمند نظم متعادلی دربه موفقیت رساندن شرکت ها و سازمان ها است. از طریق این تجزیه و تحلیل ساختاری ونظام هماهنگی، نظریه پرداز بکر (Baecker) به توصیف مدیریت دانش از طریق این پیچیدگی می پردازد. پیچیدگی دانش نه تنها مسئله ای است که میبایست حل و فصل شود، بلکه راه حلی برای مشکل واقعی است. این بدین معناست که موسسات به عنوان سازمانهایی اجتماعی، ارتباطی وتعلیمی برداشت می شوند که به دنبال مدل خاصی از مدیریت دانش می باشند که ثابت قدم و تغییردهنده باشند.

1- مقدمه

پژوهش های این مقاله با توجه بر نظریه نطام هماهنگی (سیستم های) لومان و جانشینانش، بینشی نوین را به بحث های رایج در مدیریت دانش القا می کند. بر اساس این نظریه ، شرکت به عنوان نظام (سیستم) خود ایجابی آموز می باشد.

مفاهیمی چون دانش، مدیریت دانش، ساختار شرکت و یادگیری به موازات هم توضیح داده می شود: بدین صورت که معنای این مفاهیم با توجه به دیگر نظریه های علمی در خصوص یادگیری سازمانی و همچنین تاثیر آنها بر نظریه نظام هماهنگی (سیستم ها) شرح داده می شوند.

• دورنگاه که با تمرکز برسازگاری سازمان / شرکت به محیط زیست وتغییرات آن، بر اساس گفته ژ.جی. مارچ و ژ.پی. اولسن ( J. G. March and J. P. Olsen) در سال 1963 و دابلیو. آر. دریل (W. R. Dill) در سال 1965 و همچنین آر.ام. سایرت (R. M. Cyert) و ژ.جی. مارچ (J. G. March) درسال 1975 و وی. ای. گنگلوسی (V. E. Cangelosi)، در سال 1976 معین تکامل سازمان است.
• دورنگاه کالچرل (Culturell) ، جاییکه در آن مفهوم تجارت (باورهای اعضای آن) به شرکت انتقال می یابد و معرف فرهنگ شرکت می باشد، مطابق بر آنچه که در تحقیقات سی. آرگریس (C. Argyris) و دی. ای.شون (D.A. Schön)در سال 1978 و ای. اچ. شاین (E. H. Schein) در سال 1985 و پی.ام. سنج (P. M. Senge) در سال 1990 تنظیم شده بود.
• دورنگاه دانش محور، که در آن سازمان ها به عنوان نظام های هماهنگ (سیستم های) دانش در نظر گرفته می شوند و فرایند یادگیری در مرکزآن قرار می گیرد همچنان که ج. ژ.ب. پروبست (G. J. B. Probst)و ب.س.ت. بوشل (B. S. T. Büchel) در سال 1994 و ج. پاتزکی (G.Pautzke)در 1989 و همچنین ج. مورگان (G. Morgan)در 1986 و ب. هدبرگ (B. Hedberg) در 1981 و ر.ب.دانکن (R. B. Duncanan) و ای.ویس (A. Weiss)در سال 1979 در تحقیقات خود ادعا کردند.
• دورنگاهی که بر درک و ارتباط به عنوان اجزای یادگیری سازمانی تمرکز دارد بنابر یافته های ر.ل. دفت (R. L. Daft)و ک.ای.ویک (K. E. Weick)در سال 1984، ر.ل.دفت و ج.پ.هابر(G. P. Huber) در سال 1987، ر.ج.کلایمه کی ( (R.G.Klimecki و چ.لاب له بن(H. Lableben) و م. طامایه (M. Thomae)در سال 2000.

در نظریه نظام هماهنگی، یادگیری سازمانی بسترساز موضوع تحقیق بسیاری از نظریه پردازانی چون چ. ویلکه (H.Willke) در سال 1998، د. سیدل (D. Seidl) در 2005، ک .ه. بکر (K. H. Beker) در 2006، پ. ابرل (P. Eberl) در2001، ه. کسپر (H. Kasper) و ژ. مالبشر (J. Mühlbacher) در سال 2002 شد.