مقاله اساطیر و روایات تاریخی و تجلی شاعرانه آن دردیوان حافظ
اساطیر و روایات تاریخی و تجلی شاعرانه آن دردیوان حافظ
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 14 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 7 |
*مقاله اساطیر و روایات تاریخی و تجلی شاعرانه آن دردیوان حافظ *
اساطیر:
الف- جمشید
(( بنابرآنچه در شاهنامه فردوسی آمده است جمشید پسر تهمورث پس از پدر به پاشاهی نشست و نخست به ساختن آلات جنگ پرداخت و ذوب آهن را آموخت و خود زره ساخت و خفتان و بر گستوان بوجود آورد و در این كار پنجاه سال رنج برد و پنجاه سال دیگر رشتن و بافتن و دوختن جامعه را به آدمیان آموخت و طبقات چهارگانه كاتوزیان( آتوزیان ، آذربان ) و نیساریان ( رتشتاران یا جنگجویان ) و نسودیان ( پسودیان یا كشاورزان ) و اهنوخوشی ( هوتوخشی یا دست ورزی ) را پدید آورد و پایگاه هر یك را معلوم كرد سپس دیوان را بفرمود تا خاك را با آب در آمیزد و خانه بر آورند و آنگاه گوهر هارا ازسنگ بیرون آورد سپس بویهای خوش را پدیدار كرد و كشتی رانی به مردمان آموخت ودر اینها نیز پنجاه سال رنج برد . پس تختی ساخت كه چون می خواست دیو بر می داشت و از هامون به گردون بر می افراشت ودر روز هر فرد از ماه فرورین بر این تخت جلوس كرده و مردم آن روز را نوروز خواندند . جمشید با این نیكیها و با پرستش خداوند و درستی سی صد سال پادشاهی كرد ودر این مدت هیچ بدی در جهان نبود و كسی ازمرگ رنجه نمی شد
جنگ و دردمندی و بیماری وجود نداشت و دیوان رهی وار به خدمت شاه میان بسته بودند ومرغان در برابر تختش صف زده و آدمیان به اطاعت درآمده ، ولی او ناگهان به خود مغرور شد و خویشتن را خدای جهان دانست و چون چنین گفت فركیانی ازو بگسست و هر كس از گوشه ای سر بر آورد و سرانجام سپاهی بزرگ از ایران به سوی تازیان رفت و ضحاك را به پادشاهی ایران برگزید و او به ایران آمد و از ایرانیان و تازیان لشكری گرد آورد و بر جمشید بتاخت و چون جمشید كار را برخود تنگ دید دست از تخت بشست و بگریخت و صدسال پنهان بود و پس از صد سال روزی بر كنار دریای چین پدیدار شد و ضحاك همین كه اورا یافت با اره دونیمش كرد و دوخواهروی یكی ارنوازودیگری شهرنازرا به زنی گرفت)) ( 1 )
جمشید تنها یكی از پهلوانان اساطیری و ملی ایرانیان نیست بلكه متعلق به قوم هند و ایرانی است . ونام او در ادبیات سانسكریت ( یم ) و نام پدرش و( یوسونت ) vivasvant) )
است .
جمشید موجودی جاویدان است و اگر چه در شمار خدایان نیست ولی با آنها برابری و همسری دارد ودر روشنی مطلق آسمانی زندگی می كند و به آدمیان زندگی دراز می بخشد و اگر آدمیان به او شیر چرب و پر از روغن هدیه كنند او نیز به ایشان زندگی درازی میان جانوران خواهد بخشید . یم در آسمان به آدمیان جایگاههای درخشان عطا میكند و در جشنها و خوشی ها میان ایشان خواهد بود .
در منظومه حماسی (( مهابهارت )) Mahabharata) ) یم شباهت بیشتری به ( ییم yimma ) در اوستا دارد ، چنانكه مرگ درعهد او همچنان كه در اوستا آمده است وجود ندارد . در اینجا یم با شكوه و جلال بیشتری نشان داده میشود و پهلوانی جاودانی و فنا پذیر است .
قوانین ارسال دیدگاه در سایت